در این مقاله می خواهم به یک موضوع جالب بپردازم که قطعا در تعیین سطح و استخدام برنامه نویسان بهتر به شما کمک خواهد کرد. بحث اصلی این مقاله در مورد برنامه نویسان حرفه ای است و در مورد افراد افراد مبتدی صدق نمی کند. البته این موارد نظر شخصی بنده است و ممکن است با آنها موافق نباشید ولی احتمالا در مدت کار خود به این افراد برخورد کرده اید.
در واقع سه طیف برنامه نویس حرفه ای در جامعه ی برنامه نویسان وجود دارد که توزیع آنها نیز (احتمالا) ۲۰ درصد، ۶۰ درصد و ۲۰ درصد است.
گروه اول که در این مقاله آنها را برنامه نویسان آلفا می نامیم، در واقع رهبران نرم افزاری دنیا هستند و کسانی که کارهای خلاقانه انجام می دهند و ممکن است برای تفریح یک زبان جدید برنامه نویسی را یاد بگیرند و همیشه از جدیدترین و جالبترین روندهای جدید برنامه نویسی و ابزارها آگاه هستند و ترسی از بکارگیری آنها ندارند و خط بطلانی به اصل چیزی که کار می کند را تغییر ندهید، می کشند. هیچ وقت در مورد هیچ چیز اطمینان صد در صد ندارند و همیشه راهکارهایشان با احتیاط و جستجوی فراوان است ولی به اصلاح پای کار هستند و حتی اگر مشکلی پیش بیاید، تمامی تلاششان را برای حل مشکل بکار می گیرند. انسان های متواضع ولی با دانشی هستند. از بیشتر مطالب اطلاع دارند ولی چون عمیق نیستند خیلی اظهارنظر نمی کنند.
گروه دوم که ۶۰ درصد افراد بخش عمده صنعت توسعه نرم افزار را تشکیل می دهند. آنها صرفاً حرفه ای هستند. آنها به دانشگاه رفتند ، فقط کافی است یک زبان برنامه نویسی را یاد بگیرند ، سپس مشغول نوشتن برنامه های داخلی برای بانک ها ، دولت ها ، شرکت های مسافرتی ، موسسات حقوقی و غیره می شوند. آنها از ابزارهایی که در اختیار آنهاست استفاده می کنند. آنها دقیقاً می دانند که کار خود را چگونه انجام دهند ، سپس آخر هفته به خانه بروند و رایانه ها را فراموش کنند. بیشتر برنامه نویسان صنعت توسعه نرم افزار از این قشر تشکیل شده اند و بار زیادی را به دوش می کشند.
اما گروه سوم، برنامه نویسانی که علاقه و شور یادگیری و توانایی های بالقوه ای دارند ولی در مسیر درستی قرار نگرفته اند. این گروه اهل شوآف و بزرگنمایی هستند. با یادگیری یک ماهه ی یک زبان جدید ادعای تسلط روی آن را دارند. برای طی کردن پله های ترقی عجله دارند. خود را بالاتر از اعضای تیم می دانند. با نوشتن یک اپلیکیشن احساس بزرگی می کنند و احساس می کنند که دیگر دنیا برای پیشرفتشان کوچک است. مرتباً مطالبی منتشر می کنند که اغلب حاصل یک ترجمه است ولی خیلی روی آن تسلط ندارند. خلاصه که ظروف نیمه پری هستند که سر و صدای زیادی هم دارند. در اغلب چالش های پیش رویشان با خواندن اولین مقاله احساس می کنند که جواب را یافته اند و با افتخار راهکار ارایه می دهند وقتی هم به مشکلی برخورد می کنید، اگر راهکاری یافت نکنند، خیلی زود ناامید می شوند و به گروه اول مراجعه می کنند.
البته بعد از موفقیت در هر پروژه ای، آن را حاصل تلاش های خود می دانند و تلاش بقیه را کم اثر می دانند. احساس می کنند که تیم حول آنها می چرخد و تیم باید شکرگزار حضور آنها باشد.
استخدام نیروهای گروه سوم به هیج وجه پیشنهاد نمی شود. ممکن است این افراد بعد از مدتی وارد آموزش شوند. سیستم های آموزشی به این گونه افراد بسیار بها می دهد. چون کافی است فقط مطالب آموزشی با یک ترتیب به دانشجویان ارایه شود و خیلی چالشی نیست.
اما چطور گروه آخر را تشخیص دهیم؟
در زمان مصاحبه از زیرساخت ها و تکنولوژی های مختلف سوال بپرسید، کم کم سوالات را عمیق تر کنید. از تیم های قبلی که در آن کارکرده اند بپرسید. بخواهید که حسشان را در مورد آنها به شما بگویند.